کتاب گوزن تیزپا نوشتۀ تورنتون برگس، ترجمۀ سی حمید یوسفی‌نژاد

دسته بندی محصول:  کتاب


تماس جهت قیمت

حداقل سفارش: 1       ناموجود

داستان‌های کوتاه، لطیف و آموزرنده به هم مربوط از حیوان‌های است
کتاب گوزن تیزپا نوشتۀ تورنتون برگس، ترجمۀ سی حمید یوسفینژاد Lightfoot the deer کتاب گوزن تیز پا با کتابهای قصههای دوست داشتنی، سنجاب شنگوله و همسر آقا خرگوشه در یک مجموعه قرار میگیرند. کتاب گوزن تیزپا مجموعه به هم پیوسته از داستانهای کوتاهی است که میتوان هر شب یکی از آنها را برای کودک خواند. این کتاب داستانهای بسیار لطیف و ساده از حیوانها در خود دارد که در کنار سرگرمی تلاش دارد مهارتهای از زندگی نیز به کودک بیاموزد. برای مثال به بخشی از یکی داستانهای آن توجه فرمایید. همهی ساکنان جنگل سبز بلافاصله برای ادای احترام به دیدن خانم تیزپا رفتند و برای اینکه به تیزپا بگویند که چهقدر برایش خوشحالاند. آنها به راستی خوشحال بودند. میدانید، همهی آنها تیزپا را دوست داشتند و میدانستند که او از همیشه خوشحالتر خواهد بود و دیگر به دلیل تنهایی برای ترک کردن جنگل سبز خطری او را تهدید نخواهد کرد. جنگل سبز بدون گوزن تیزپا مانند گذشته نخواهد بود. تیزپا به خانم تیزپا همه چیز را در بارهی روزهای سخت فصل شکار گفت و اینکه چهقدر خوشحال بود که در آن هنگام او آنجا نبوده است. به او گفت که چگونه شکارچیان، با آن اسلحههای وحشتناکشان، به او فرصت استراحت نداده بودند و او چگونه مجبور شده بود عرض رودخانهی بزرگ را شنا کند تا از شرّ سگهای شکاری خلاص شود. خانم تیزپا با ملایمت گفت: میدانم، همه چیز را میدانم. در کوه بُلند هم شکارچیانی بودند. در واقع، همین موضوع موجب شد که به جنگل سبز بیایم. آنها چنان در پی شکار من بودند که جرأت نکردم آنجا بمانم و به اینجا آمدم، با این فکر که شکارچیان کمتری در اینجا باشند. هرگز باور نمیکردم که روزی برای چیزی از شکارچیان ممنون باشم، ولی هستم. تیزپا با تعجّب به او نگاه کرد و گفت: برای چه؟ نمیتوانم تصوّر کنم که کسی برای چیزی از شکارچیان ممنون باشد. خانم تیزپا فریاد زد: ای نادان، نمیدانی اگر از کوه بُلند به اینجا رانده نمیشدم، هرگز تو را پیدا نمیکردم؟ تیزپا گفت: منظورت این است که من تو را پیدا نمیکردم. فکر میکنم من بیش از تو به این شکارچیان مدیون هستم. برای بزرگترین شادی زندگیام مدیون آنها هستم، ولی هرگز خودم به این فکر نمیاُفتادم. عجیب نیست که گاهی اتّفاقهایی که به نظر بدترین اتّفاق ممکن میآید به بهترین اتّفاق ممکن بدل میشود؟