کتاب تاریخ ایل (قوم) بختیاری یکی از ایلات مهم و مقتدر جنوب ایران بوده که در طول تاریخ خود، فراز و فرود بسیاری داشته و نقش به سزایی در تاریخ ایران و تحولات این کشور ایفا نموده است
یل بختیاری
ایل بختیاری یکی از ایلات مهم و مقتدر جنوب ایران بوده است که در طول تاریخ خود، فراز و فرود بسیاری داشته و نقش به سزایی در تاریخ ایران و تحولات این کشور ایفا نموده است . ساختار اجتماعی سیاسی بختیاری ها از الگوی خاصی پیروی نموده است و در طول تاریخِ دچار تغییر گردیده است ، قدرت در بختیاری برخلاف جوامع عشایری دیگر از سطوح ولایه های مختلفی تشکیل شده بود.ساختار تیره ای بختیاری را، که از کوچکترین جزء یعنی خانواده یا بهون(سیاه چادر) تا بزرگترین آن یعنی شاخه (لنگ) را دربر می گرفت خود به خود باعث تفرق و پراکندگی قدرت می گردید به هنگامی که همه این اجزاء با یکدیگرمتحد و یکپارچه می شدند تشکیل ایل یا اتحادیه ایلی را می دادند .
اگرچه در گذشته خوانین در رأس ساختار سیاسی و کلانتران ، کدخدایان و ریش سفیدان به ترتیب بعد از آن ها قرار داشتند، اما با قدرت گرفتن دولت مرکزی و گسترش پاسگاه های نظامی به تدریج از قدرت خوانین کاسته شد و ساختار سیاسی بختیاری ها دچار تغییر گردید، به طوری که امروز خوانین در ساختار قدرت بختیاری ها جایگاهی ندارند
اینکه ساختار قدرت سیاسی و اجتماعی در گذشته جامعه بختیاری چگونه بوده ودر طول زمان چه تغییراتی داشته است و عوامل این تغییرات چه بوده اند؟ مسأله ای است که در این مقاله مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است .و هدف از این پژوهش بررسی تحلیلی ساختار قدرت در ایل بختیاری از قاجاریه تا انقلاب اسلامی است، این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی بر پایه منابع کتابخانه ای درصدد پاسخ گویی به این مسأله است و پس از ارزیابی داده های تاریخی و تجزیه و تحلیل آنان به سازماندهی و استنتاج از آن پرداخته است.
بختیاری هابزرگترین ایل ایران هستند که در محدوده ی جغرافیایی شامل شمال و شرق استان خوزستان،قستمی از استان های لرستان،چهارمحال وبختیاری و اصفهان سکونت دارند.اگرچه حاکمیت خوانین، وابستگی شدید به روسای قبایل ، زندگی کوچ نشینی وابسته به چراگاه و مراتع ، اقتصاد معیشتی و دامپروری، وحدت قبیله ای و عصبیت قومی و نظام خویشاوندی پدر تباری و مرد سالاری و همبستگی های سببی و نسبی از مشترکات ایلات ایران می باشد ، اما ایل بختیاری از لحاظ شکل ساختار سیاسی و سارمان اجتماعی وجوه تمایزی با ایلات دیگر دارد.
آشنایی با ساختار اجتماعی وتشکیلات درونی جامعه بختیاری در گذشته و امروز می تواند کمک شایانی به شناخت دقیق این گروه از مردم ایران نماید اگر چه سئوال اصلی مورد نظر در مقاله این است که: ساختار قدرت سیاسی اجتماعی ایل بختیاری از عصر قاجار تا انقلاب اسلامی چگونه بوده است ؟ اما در همین زمینه به سئوالات فرعی دیگری نیز پرداخته شده است که این سئوالات عبارتند از :
- ساختار قدرت سیاسی و سازمان اجتماعی بختیاری ها در گذشته وامروز چگونه بوده است؟
- طبقات قدرتمند که در رأس هرم قدرت بختیاری قرار داشتند کدامند وچه تغییراتی در وضعیت آن ها بوجود آمده است ؟
فرضیه ها- ساختار قدرت سیاسی اجتماعی در ایل بختیاری از قاجاریه تا انقلاب اسلامی دچار دگرگونی شد. خوانین جایگاه خود را از دست دادند ،شیوه زندگی مردم، سنت ها و رسوم اجتماعی و نظام معیشتی آنان دچار تغییر شد .
- به نظر می رسد عواملی مانند کاهش قدرت خوانین و از دست دادن جایگاه سیاسی و اجتماعی آنان، گذار از زندگی کوچ نشینی به یکجانشینی ،سیاست اسکان عشایر پهلوی اول و کاهش اتکاء بختیاری ها به اقتصاد معیشتی و دامپروری در تغییرات ساختار سیاسی و سازمان اجتماعی آنان تأثیر داشته است.
ساختار هرم قدرت سیاسی اجتماعی بختیاری ها نسبت به گذشته دگرگون گشت و از میزان قدرت طبقات بالای هرم قدرت مانند خوانین، کلانتران کاسته شده است.
درزمینه پیشینه تحقیق یا قلمرو موضوعی نزدیک به آن اگرچه در برخی منابع تاریخی نظیر تاریخ بختیاری نوشته سردار اسعد بختیاری، یادداشت ها و خاطرات سردار ظفر بختیاری مطالبی نگاشته شده است،لیکن تاکنون در تحقیقات جدید در حد تتبع، به طور مستقل پژوهشی منسجم، مبتنی بر بررسی ساختار قدرت در ایل بختیاری انجام نشده است ،هرچند باید از اقدام سکندرامان اللهی بهاروند یادکرد که در اثر خود قوم لر به بیان مطالب مختصری درباره ی این موضوع پرداخته است همچنین باید از محققانی هم چون جواد صفی نژاد در کتاب لرهای ایران ،غفارپوربختیار درکتاب جامعه بختیاری و تحولات
ایران اشاره نمود که درآثار خود به صورت گذرا و محدود در این زمینه مطالبی را بیان کرده اند.
مقاله حاضر را می توان پژوهشی مستقل و تحلیلی درباره ی این موضوع ساختار قدرت سیاسی و اجتماعی در ایل بختیاری محسوب کرد. دراین پژوهش چگونگی شکل گیری ساختار اجتماعی بختیاری ها ، سازمان اجتماعی و هرم قدرت آنان و ساختار سیاسی جامعه بختیاری و طبقات صاحب قدرت مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است و با هدف تبیین و تحلیل ساختار قدرت اجتماعی و سیاسی بختیاری ها سازمان یافته است.
چگونگی شکل گیری ساختار اجتماعی بختیاری ها مطالعات باستان شناسی حیات مستمر گروه های انسانی در زاگرس میانی را از سی هزار سال پیش تا به امروز تأیید می کند .منابع فراوان آب و غذا از قبیل :رودخانه، چشمه سارها ،جنگل ودرختان میوه ی وحشی، گیاهان خوراکی ،شکارگاهها واراضی مستعد کشاورزی در حاشیه رودخانه ها ،پایین دست چشمه ها و جویبارها و بارندگی مناسب موجب گردید تا منطقه از هزاران سال پیش به عنوان کانونی مستعد برای تجمع و استقرار گروه های انسانی در آید .
خصلت اجتماعی انسان ،به علاوه نیاز وی به تعامل وهمکاری و مقابله با خطرات و تهدیدات او را به سوی زندگی گروهی وقبیله ای سوق داد .ضعف قدرت مرکزی در اداره مناطق وناتوانی در برقراری امنیت ،گروه های انسانی را به همبستگی بیشتر فرا می خواند.زندگی کوچ نشینی به شدت به مرتع وچراگاه وابسته است.کوچندگان از یک سو باید قلمرو خود را حفظ کنند واز سوی دیگر برای رسیدن به آن در ییلاق وقشلاق با خطراتی مواجه بودند. عبورازقلمرو دیگران،برخورد باطوایف وتیره ها درایل راه ها می توانست به جنگ ونزاع منتهی شود.عبور از گردنه های صعب العبور و رودخانه های خروشان ومسایلی از این
قبیل همبستگی گروهی را می طلبید تا بتوانند باتهدیدات،سختی ها و خطرات آن مقابله کنند .همه این ها عواملی بودند که سازماندهی وانسجام خاصی به قبایل وطوایف می بخشد و روابط اجتماعی عمیق ومستحکمی بین اعضاء بوجود می آورد وسرنوشت آنان را به هم گره می زد .
در جامعه ایلی فرد به شدت به گروه وجمع متکی است .طایفه منافع فردرا تضمین می کند .افراد برای حفظ منافع ،قلمرو وتامین امنیت گروه های منسجم ونظام یافته ای را بوجود آوردند با ادغام گروه های کوچک، گروه بزرگ تر با جمعیت بیشتری شکل گرفت که به تبع از قدرت بیشتری نیز برخوردار بود و می توانست موازنه قدرتی بوجود آورد که از یکسو امنیت بیشتر واز سوی دیگر خودداری طوایف از ورود به یک جنگ تمام عیار را به دنبال داشت .روسای طوایف وتیره ها نیز در شکل گیری سازمان اجتماعی طوایف نقش ویژه ای دارند .شخصیت ونفوذ آنان در میزان هم گرایی وانسجام اعضای طایفه بسیار مؤثر
است،یکپارچگی بیشتر طایفه باعث فزونی قدرت محلی آن می شود وهر چه طایفه قدرت بیشتر کسب کند،دامنه نفوذ روسا بیشتر می شود.
روسا هم تمایل شدید دارند تا طایفه از انسجام درونی ویکپارچگی برخوردار باشد وهم با طوایف دیگر پیوند برقرار کنند .زیرا گسترش ائتلاف ونزدیکی طوایف نه تنها تضادهارا کمتر بلکه طایفه حامیان بیشتری پیدا می کند.نظام خویشاوندی پدرتباری بختیاری ها نیز عامل دیگری است که ساختار اجتماعی خاص جامعه ایلی را شکل می دهد .این ساختار طی صدها سال به تدریج تکوین وبه شکل حکومت محلی اتابکان لر بزرگ پدیدار گشت و بعد از فروپاشی اتابکان هم تا دوره ی رضاشاه ادامه پیدا کرد.1
درمتون تاریخی و جغرافیایی مانند تاریخ طبری ، صوره الارض ابن حوقل ، تاریخ یعقوبی ، و التنبیه و الاشراف مسعودی وبسیاری از منابع دیگر ،به سکونت طوایف کرد،لر،چادرنشین و کوه نشین در زاگرس میانی اشاره شده است.(ابن حوقل،1366: 29)و (یعقوبی،1356: 50و51) و(مسعودی،1365: 84) وحکایت از آن دارد که زندگی ایلی وساختار اجتماعی آن در این مناطق متداول بوده است . حمدالله مستوفی به وضوح به طوایفی اشاره می کند که در این منطقه اسکان یافته اند که هنوز با همان نام شناخته می شوند . ( مستوفی ،1364: 538)
سازمان اجتماعی جامعه بختیاری
ایل بختیاری به دو شاخه هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم می شود و هرشاخه شامل چند باب می شود، باب اصطلاحی است که وحدت جغرافیایی طوایف اقماری را با وحدت سیاسی توأم می نماید باب به صورت پسوند به آخر اسم اضافه می شودو مفهوم پیوستگی و همبستگی طایفه ای را می رساند و هرباب شامل چند طایفه می شود. (دایره المعارف بزرگ اسلامی ، ج 11: 488و489)(میرزایی دره شوری،1373: 82-81)
طایفه درسازمان اجتماعی بختیاری ها شامل گروه کثیری از افراد است که عواملی مانند، همخونی ، پیوندسببی ،همجواری وهم پیمانی میان آنان پیوندی عمیق وناگسستنی وهمچنین همبستگی جمعی شدیدی بوجود آورده است .اگرچه اعضاء یک طایفه جد ونیای مشترک خود رایک نفر می دانند،لیکن ممکن است تمام اعضای طایفه که جمعیت آن گاه به چند ده هزار می رسد ،دارای نیای واحد مشترک نباشند.طایفه بیشتر به یک اتحادیه انسانی اجتماعی یا سیاسی شباهت دارد که متشکل از گروه های انسانی کوچکتری به نام تیره2می باشد.تیره ها بدلیل همخونی ،پیوندهای سببی ،همجواری،مقابله باخطرات وبرقراری موازنه قدرت با هدف دستیابی به امنیت،طایفه راکه ازنظر نیروی انسانی ،امکانات وقلمرو جایگاه والاتر و به تبع قدرت بیشتری دارد،بوجود آورده اند. (خسروی،بی تا،72و73)
افراد یک تیره غالباً همخون ودارای نیای واحد ومنشاء مشترک هستند ،افراد هرتیره نسبت به یکدیگر احساس همبستگی شدیدی دارند وازسوی دیگر با اعضاء طایفه (افراد دیگر طایفه)نیز احساس پیوند وتعلق خاطر می کنند .اما واحدهای ایلی هرچه از تیره ها فاصله بیشتری بگیرند .احساس همبستگی افراد کم رنگ تر وضعیف تر می شود .هرتیره به چند تش و هر تش به چند اولاد3 تقسیم می شود واز هر اولاد چندکُروبَو4 وهرکروبو به چند خانوار تقسیم می شود . هرچند خانوار در قالب یک مال یا روستای کوچک و یا بخشی از یک روستا سکونت دارند .
از نظر استقرار کوچک ترین قرارگاه مال است که می تواند از یک یا چند سیاه چادر ویا یک یا چند خانه روستایی تشکیل شود.افراد یک مال معمولاً اقوام بسیار نزدیک وافراد یک روستا نیز غالباً اعضاء یک اولاد،تیره یا طایفه می باشند .(صفی نژاد،1380: 130)
طوایف مختلف بختیاری از قدیم معمولاً متحدانی برای خود در نظر می گرفتند تا با تکیه برآن ها ، آسان تر بتوانند با تهدیدات مقابله کنند.در این راستا گاهی دو طایفه یا هم پیمان می بستند که در شرایط مختلف از یکدیگر پشتیبانی کنند این پیمان در اصطلاح محلی خین وچو5نامیده می شود که هم باعث افزایش قدرت گروه های محلی می شد وهم نقش بازدارندگی ایفا می کرد وبه این معنی که موازنه قدرتی بوجود می آورد وطوایف را از ورود به جنگ تمام عیاری باز می داشت.
تقسیم بندی فوق که برای بختیاری ها ذکر شده در بین ایلات دیگر ایران کلی تربیان گردیده است در برخی مواقع واحدهایی چون باب ، طایفه و گاهی ایل با یک مفهوم استعمال می گردند. اگرچه ایل یک مفهوم کلی است که از اجتماع شاخه ها، باب ها و طوایف شکل می گیرد و طایفه واحدی از اعضای تشکیل دهنده ی ایل می باشد .(میرزایی دره شوری، 1373: 82-81)
ساختارسیاسی جامعه بختیاری و علل شکل گیری آن
در ساختار سیاسی گذشته بختیاری ها حاکمیت بر اساس وحدت قبیله ای و قومی و تکیه بر سنت های ایلی بود. حاکمیت خوانین بختیاری بر شالوده قبیله استوار بود و قبایل در این دوران به دلیل این که بهترین نیروی جنگی را تشکیل می دادند بر اهالی شهری برتری می یافتند . در واقع بیشتر حکومت های مهم ایرانی بر قدرت قبیلگی تکیه داشتند.(نیکی کدی، 1375 : 53)
عنصر دیگری که در تقویت و تحکیم مبانی حاکمیت خوانین مؤثر بود، وجه کارکردی حاکم در تأمین امنیت و نظم بود . جوامع ایلی که از نظر اقتصادی متکی به دام هستند و دائماً در پهنه وسیعی در حال کوچ برای یافتن مرتع و چراگاه جهت احشام خود هستند ، برقراری امنیت برای آنان امری ضروری و حیاتی است.
در واقع خوانین بختیاری توانستند با تکیه بر همبستگی ایلی به یک حاکمیت بر مبنای وحدت قبیله ای و قومی برسند و براساس همین وحدت و همبستگی قومی و طایفه ای و باقدرت شمشیرزنی مردان ایل ، دیگر ایلات رقیب را از صحنه بیرون رانده و یکه تاز عرصه ی قدرت در سرزمین بختیاری شوند.
یکی از ویژگی های بارزجوامع ایلی در همه رده ها ،وابستگی شدید آنان به روسا ،بزرگان وافراد سرشناس است .روسا که نقش رهبری رادر بحران ها ،فراز ونشیب ها ،سختی ها ودر همه اوضاع واحوال برعهده دارند.عامل تقویت وتحکیم همبستگی وانسجام میان اعضاءطایفه می باشند و در جریان رقابت های محلی ، پیمان ها،حل وفصل مسائل،اختلاف ها،سازماندهی ایلی و امورمختلف نقش محوری ایفا می کنند . درجامعه ایلی مرد سالار به طور معمول قدرت رهبری وهدایت در دست مردان است .دراولادها ، تیره ها وطوایف به دلیل همخونی روساء با اعضاء و همچنین پیوند عمیق میان آنان ،روساء نفوذ قدرت خود را حفظ کردند واز احترام خاصی نیز برخوردار هستند ،نه تنها رهبری سیاسی رابر عهده دارند بلکه از نظر عاطفی نیز نقش پدرانه ودلسوزانه برای خود قایل هستند .(مجیدی،1371، 458تا463)
علل وریشه های نظام طایفه ای در این دوره از تاریخ ایران را باید در تحولات سیاسی واجتماعی آن زمان جستجو کرد ، هجوم های خارجی ،عدم وجود دولت مرکزی قدرتمند ، عدم استقرار حاکمیت قانون ونظم سیاسی ، جنگ های داخلی و وضعیت خاص جغرافیایی منطقه در پیدایش نظام طایفه ای تأثیر داشته است .
از آنجا که نظام طایفه ای بر اساس نسب وحسب قبیله ای استوار است وعصبیت طایفه ای از ارکان مهم آن می باشد ، این ویژگی ها برای اعضاء طایفه جبر وناسیونالیسم قبیله ای و برای رهبران آن نوعی استبداد مطلق ایجاد می کرد . عموماً جامعه قبیله ای ،جامعه ای فاقد دولت است زیرا که دولت به عنوان یک قدرت متمرکز ، برتر از روابط نسبی وخانوادگی و مسلط بر آن ها عمل می کند .(جعفریان،1380: 15تا24)
در نظام طایفه ای ، متنفذان قوم مقام سروری طبیعی وخانوادگی دارند واساساً فردی از آنان به لحاظ داشتن خصلت های خاص ویا حتی نوعی انتخاب طبیعی ، براساس آن خصلت ها ،نقش ضعیفی از یک حاکم سیاسی را ایفا می کند .
افراد قبیله برای حفظ خود باید از یک سلسله مقررّات ویژه تبعیت می کردند، در آن میان عصبیت صفت ویژه افراد قبیله بود و منظور ازآن طرفداری وحمایت شدید افراد قبیله از یکدیگر است، به طوری که هر فرد از حمایت بی چون وچرای قبیله خود برخوردار بود .لذا ساختار اجتماعی ایل بختیاری نیز بر اساس نظام طایفه ای وقبیله ای استوار بود از جمله مبانی اقتدار و نفوذ خوانین، حمایت ایلات ها و طوایف مختلف بختیاری،از آنان بود .
هرم قدرت در جامعه بختیاری توزیع قدرت سیاسی در ایل بختیاری از ابتدای دوره قاجاریه تا به قدرت رسیدن پهلوی اول به شرح زیر بود.
1-دررأس ایل ،ایلخانی وحاج ایلخانی قرار داشتند .ایلخان بالاترین مقام ایل بود که حکم آن از طرف حکومت مرکزی صادر وابلاغ می گردید.(صفی نژاد، 1380: 160) در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه در سال 1265 برای اولین بار حکم ایلخانی حسین قلی خان بختیاری از طرف شاه صادر گردید. و حکم حاج ایلخانی را نیز برای برادرش امام قلی خان که به زیارت خانه خدا نائل گردیده بود صادر کرد و هر دو برادر در حکومت منطقه شریک بودند و قبل از این تاریخ واژه و لقب ایلخانی گری در بختیاری متداول نبوده و در زمان به قدرت رسیدن حسین قلی خان معمول گردید.(اوژن بختیاری،1346: 78و104)
2- طوایف بزرگ دارای کلانتر بودند که هر کلانتری از سوی خان مأموریت داشت که مسائل طایفه را حل وفصل نماید.
3-دررأس هرکدام از تیره ها کدخدایی قرار داشت که از سوی کلانتر مأمور انجام کارها بود واز سوی کلانتران به این سمت منصوب می شدند.
4-ریش سفید ازسوی کدخدا تعیین می گردید واو در میان تش ها محدود بود وهر تش یک ریش سفید وهرتیره چند ریش سفید داشت ،امروزه دیگردر سرتاسر بختیاری دولت تسلط داشته واز جانب دولت فرمانداران وبخشداران به منطقه اعزام می شود.(خسروی،بی تا،104)نمودار زیر بیانگر هرم قدرت و توزیع آن در گذشته بختیاری و مقایسه آن با زمان حال است .
خوانین:چگونگی انتخاب خان :
سابقه عنوان یا لقب خان در بختیاری روشن نیست، حداقل تا آغاز دوره ی زندیه منابع و اسناد و مدارک تاریخی وجود مقام و عنوان خانی را دربختیاری تایید نمی کنند بلکه تا آن زمان بزرگان و روساء را با لقب آقا، بیگ،ریش سفید و یا امیر یادکرده اند.(اوژن بختیاری، 1346: 17) لقب خان را حاکمان در دولت های زندیه و پس از آن قاجاریه به بزرگان و رهبران بختیاری می دادند.(امیری ،1385: 446)
خوانین به عنوان رهبران و روسای ایلات و عشایر اغلب از دو طریق می توانستند به مقام خانی دست یابند آن ها یا از طریق نسب و خون به این مقام و جایگاه می رسیدند بدین صورت که پدر و اجداد آن ها خان بوده و سپس مقام خانی به طور موروثی به آنان می رسید و یا اینکه شخصی بر اثر لیاقت ،کاردانی و یا شجاعت و جنگاوری می توانست خود را به بالاترین مقام جامعه خود کشانده و باعث شود تا دیگران او را و یا حتی اخلافش را خان خطاب نمایند.(پوربختیار، 1378: 29)
خان از میان یک خانواده مشخص انتخاب می شد،تمام افرادی ذکور این خانواده خان شناخته می شدند و هر یک از آن ها می توانست به عنوان خان قدرت را قبضه کند ،درصورتی که مادر یک خان بی بیبود امتیاز بیشتری بدست می آورد،چراکه پسرهایش می توانستند از این رهگذر سود بیشتری کسب کنند .(عکاشه، 1365: 57) برادرها، عموزاده ها احتمالاً می توانستند رقیبی برای خان شناخته شوند،زیرا که هیچ ضابطه یا قانونی وجود نداشت که یکی امیدوار باشد به این سمت انتخاب یا انتصاب خواهد شد.تمام اعضاء خانواده یک خان قابل احترام بودند ولی یک خان به خاطر لیاقت و شایستگی و تصمیم گیری های قاطعانه اش و اطاعت محض طایفه ازاو به طور طبیعی به این سمت انتخاب می گردید. .(مجیدی ،1371: 462)
افراد ایل بطور سنتی از خان حرف شنوی داشند،خان شدن در ایل موروثی بود ومعمولاً خان ها وبستگان آن ها به شاخه خاصی از ایل بستگی داشتند وخود را گروه ممتازی می دانستند و سعی وافر مبذول می داشتند تا این امتیاز را حفظ نمایند.(صفی نژاد،1368: 80)
شیوه های اعمال قدرت خوانین ایل بختیاری1- از طریق زور وقلدری:خان قدرت ونفوذ خود را با فشار وتهدید مکرر به زیر دستانش تحمیل می کرد ودر صورت لزوم رقبا و مخالفان خود را تهدید به مرگ می کرد .شیوه حکمرانی یک خان بیشتر به یک حاکم مستبد ومطلق العنان شباهت داشت وساختار و بافت اجتماعی ایلی اجازه نمی داد که زیردستان وتوده ی مردم دربرابر قدرت خان مقاومت کنند ولی می توانستند درصورت لزوم با خوانین رقیب متحد شده و یا خان دیگر را غیر از طایفه خود به ریاست برگزینند.
2- ایجاداختلاف وتفرقه بین طوایف ایل :خوانین ترجیح می دادند که همیشه نفاق و اختلاف بین طوایف باقی بماند وسرحدات ناامن ومغشوش باشد تااز این طریق قادر باشند مقام خود را حفظ کنند.
3- استفاده از قشون: خوانین با کمک قشون و افراد نظامی که در اختیار داشتند دستورات خود را اجرا می نمودند ،هرخان دارای یک دسته تفنگچی وگارد محافظ بود که همیشه درسفر وحضر از او مراقبت می کردند در بختیاری از این افراد به نام خانه زادیاد می شد،در میان دربار یا عمله جات افرادی از قبیل پیشخدمت مخصوص ، انباردار،میرآخور برای نگهداری وتیمارکردن اسب ها ،شکارچی مخصوص ،آبدار باشی و دلقک دیده می شدند،خانه زادها یا نوکران همیشه آماده خدمت بودند ودر هنگام شکار یاسفر خان را همراهی می کردند.
4- خوانین خود را مالک جان و مال مردم ایل می دانستند و بر این اساس هر کاری که می خواستندانجام می دادند وکسی یارای مخالفت باآن ها را نداشت .
از طرفی تمام زمین های مزروعی در قلمرو هر طایفه جزء ثروت خان به شمار می آمد ، هرنوع زمین یا ملکی که خرید و فروش می شد بایستی با اجازه خان یا نماینده اوصورت می گرفت وخان تنها کسی بود که می توانست زمینی بفروشدو یا خریداری کند و یا آن را به کسی اجاره دهد ویا قناتی احداث کند.دونوع مالیات به وسیله مأموران خوانین وصول می گردید؛یکی به نام گله داری یا شاخ شماری7 که در فصل بهار دریافت می شد.به این ترتیب که در مسیر حرکت ایل،پلهای احداث شده بود ومأموران مالیاتی در کنار پل ها مستقر می شدند واز هر رأس مادیان یا چهاررأس الاغ یا گاو یا بیست رأس گوسفند پانزده قرآن مالیات شاخ شماری دریافت می کردند و دیگری مالیات خیش یازمین های مزروعی بود.(گارثویت،1373: 110)
5- دربرخی مواقع خوانین مورد حمایت دولت مرکزی قرار می گرفتند واگر خان قادر می شد که اغلب طوایف بختیاری را تحت فرمان خود درآورد و یا قلمرو بیشتری را تصرف کند از طرف دولت مرکزی به عنوان رئیس ایل بختیاری به رسمیت شناخته می شد ومورد حمایت قرار می گرفت.(صفی نژاد،1380: 160)
6- خوانین برای تحکیم موقعیت سیاسی خود سعی فراوان می کردند که نظر کدخدایان و سرپرستان تیره های مختلف را موافق خود نمایند واگر در این راه موفق می شدند به مراتب برقدرتشان افزوده می گردید،برای انجام این عمل خان دو راه درپیش داشت یکی اینکه از طریق ازدواج های پیاپی شبکه خویشاوندی خود را گسترش دهد و یا به توطئه ونفاق در طایفه دست زده وموقعیت کدخدایان را متزلزل نموده تا بتوانند نظر آن ها را با نظریات خود هماهنگ نماید.( صفی نژاد،1368: 493)
اختیارات ومسئولیت های خوانین - رابطه بین عمال حکومتی وکوچ نشینان : خوانین درزمستان معمولاً درچهارمحال بختیاری یا اصفهان ویا تهران اقامت داشتند و با جامعه شهری مرتبط بودند ومی توانستند از لحاظ اداری مشکلات ومعضلات طوایف خود را حل وفصل کنند.(گارثویت،1375: 44)
- ایجاد اتحاد وهمبستگی بین طوایف ایل خود از یک طرف وبا سایر طوایف از طرف دیگر تا از تخطی وتجاوز دیگران در امان بمانند از جمله مسئولیت های خوانین بود.
- خان در مسائل داخلی ،ترتیبات کوچ ومهاجرت را هم آهنگ وفراهم می کرد ودر نصب یا عزل کدخدا، کلانتر، حل وفصل نزاع های محلی ،راهنمایی وارشاد فرماندهان نظامی ،وصول مالیات ، عبور طایفه در هنگام کوچ در قلمرو دیگران نقش فعالی بازی می کرد .(صفی نژاد،1380: 160 و161)
- خان هر طایفه در قلمرو فرمانروایی خود چه از لحاظ قرابت سببی ونسبی وچه از لحاظ سیاسی واقتصادی با تمام رؤسای طوایف ومالکان وتجار شهری وحتی اجزاء حکومت در پایتخت همبستگی وارتباط نزدیک داشت ،خان با این نوع ارتباط زنجیره ای قادر بود مشکلات طایفه را از طریق میانجی با گفتگوهای کدخدا منشانه حل وفصل کند.
خوانین بختیاری مشکلات ومعضلات طوایف ابواب جمعی خود را در ارتباط با جوامع شهری شحصاً حل وفصل می کردند.
علل کاهش قدرت خوانین بختیاری واضمحلال نظام خانی
1- فرهنگ زدایی :در این راستا سعی شد که بختیاری ها را از تمام نشانه های مادی ومعنوی وفرهنگ سنتی دور نماید ،رشد فکری وفرهنگی بختیاری ها ،ایجاد مدارس در مناطق بختیاری، مهاجرت به شهرها و ورود تکنولوژی جدید،رسانه های جمعی وناکافی وپاسخ گو نبودن خرده فرهنگ بختیاری با نیازهای امروزه دلیل این فرهنگ زدایی بود.(خسروی،1370: 85)
2- ایل زدایی و فروپاشی نظام ایلی:که این موضوع نتیجه عامل اول بود وحکومتها نیز سعی می کردند نظام ایلی را از بین ببرند که در ابتدا خوانین را از ایل جدا و در پایتخت یا شهر های بزرگ سکونت دادند(کوپر،بی تا،18) و رؤسای ایل را مجازات وبرخی ازآن ها را اعدام واموالشان را مصادره کردند و به جای آن ها فرماندهان نظامی را منصوب نمودند،حذف خوانین از رأس هرم قدرت در بختیاری ها وجایگزین کردن فرماندهان نظامی به جای آن ها با حکومت رضاشاه آغاز وعصرجدیدی در زندگی کوچ نشینی ایران واز جمله بختیاری ها شروع شد .(نوروزی،1374: 79)
3-اسکان اجباری : با ورود ارتش به صحنه وبستن تمام ایل راه ها وگذرگاه های سعی در اسکان عشایر شد که این امر موجب تغییرات آشکاری در نظام قشربندی اجتماعی وسیاسی بختیاری ها گردید.(پورغفار، 1387: 414و415)
4- برنامه اصلاحات ارضی وملی کردن مراتع ودادن مجوز علف چراه ها به دامداران کلاً نظام سنتی سرپرستی جمعی به منابع از هم پاشید وتحرک اجتماعی سرعت گرفت و افراد زیادی از جمله خوانین در این دوره پایگاه قشری خود را تغییر دادند اما کلانتران وکدخدایان در پایگاه قشری خود قرار داشتند واز دولت مرکزی فرمان می بردند.(خسروی،1370: 85)
درمورد کاهش قدرت خوانین برخی از علل کاهش وسقوط آن ها به عملکرد این خوانین بر می گرددکه عبارتند از :
- خوانین خود را یک طبقه ممتاز نسبت توده مردم می دانستند و برای خود یک جایگاه طبقاتی ممتاز وجدا از مردم قائل بودند وخود را جدا از ایل می دانستند .(خسروی،1372: 64)
- خودکامگی واستبداد خوانین که حاکم مطلق العنان بودند باعث شد که در بین توده های مردم پایگاه وجایگاهی نداشته باشند .
- وابستگی ودست نشانده بودن بعضی از خوانین به دولت مرکزی،که قدرت این خوانین با قدرت پادشاهان ایران بستگی مستقیم داشت بدین معنی که در زمان پادشاهان ضعیف قدرت آن ها افزایش ودر زمان پادشاهان قدرتمند قدرت آن ها کاهش واحیاناً از بین می رفتند.(آهنجیده،1374: 10)دولت های مرکزی با پی بردن به افزایش قدرت خان از حمایت و پشتیبانی او دست می کشید و چه بسا بر ضد خان موضع می گرفت (مکین روز، 1373: 174)
- تقسیم منطقه بختیاری به مناطق واستان های مختلف سبب اضمحلال سیستم خانی شدکه با قدرت گرفتن حکومت مرکزی وخلع ید خان ها ،محدودة بختیاری، محدود به بعضی از مناطق خوزستان و ارتفاعات مرکزی ایران شد .(امان،1369: 28)
- اختلافات دورن خانوادگی خوانین بختیاری که به دو قسمت ایلخانی وحاج ایلخانی تقسیم شدند و هرگروه نیز می خواستند خود در رأس ایل قرار گیرند.رقابت میان برادران ،عمو زادگان و یا میان عمو و برادرزادگان و بالعکس سبب تضعیف مقام خانی می گردید.(پور بختیار،1387: 71) و نهایتاً با وقوع انقلاب اسلامی نظام ایلیاتی دچار تغییرات وسیع شد وشوراهای اسلامی جایگزین کلانتران وکدخدایان شد.
ایلخان
بالاترین مقام سیاسی و اداری در جامعه بختیاری ایلخان بوده است که از میان خوانین و روسای طوایف انتخاب می گردید . ایل خان واژه ای ترکی مغولی است که به معنی خان،رئیس و فرمانروای ایل یا قبیله است.برای اولین بار واژه ی خان در اواسط قرن ششم هجری(بیهقی،1317: 70) وپس از آن در اواخر قرن مذکور(راوندی، 1333: 174و172) به ثبت رسیده است و از آن پس رفته رفته در ایران گسترش یافته و در اواسط قرن هفتم هجری قمری هولاکوخان مغول را ایلخانان خوانده اند.(جوینی،1385: 130)زمانی ایلخان بر ایل و یا قبیله ای حکومت می کرد که آن ایل متحد شده و دست به تشکیل اتحادیه زده باشد و درغیر این صورت در
رأس هرکدام از طوایف یک ایل، خان های طوایف ریاست و حکومت می کردند.(امیری، 1385: 456)
خوانین بختیاری برای رسیدن به مقام ایلخانی و ایل بیگی بایستی دارای توانایی ها و ویژگی ها باشند در وهله اول ایلخان وایل بیگ بایستی در یک خانواده برجسته واصیل از یک طایفه قدرتمند بختیاری بدنیا آمده و پرورش یافته باشند.از لحاظ نسب وخون جایگاه والایی داشته و پدر واجداد آن ها خان بوده باشند .
ایلخانی در جامعه بختیاری وظایف و مسئولیت های سنگین هم در مقابل ایل و اجزاء آن و هم در مقابل شاه و دولتش برعهده داشت ،ایجاد نظم و امنیت در ایل ،دریافت مالیات طوایف ابواب جمعی و پرداخت کامل، منظم و به موقع آن به دولت، کمک نظامی به دولت به هنگام جنگ با بیگانگان ،دفاع از مرزها و یا سرکوب شورش های داخلی از جمله این وظایف بود.(مجله وحید،سال اول،ص 442)
ایلخانان در مقابل ایل نیز مسئولیت و وظایفی داشت که مهم ترین آن ها عبارت بودند از :
انتصاب خوانین طایفه ها و مقامات ایلی ، حفظ صلح و عدالت و آرامش ایل ، حل اختلافات میان طوایف و ایفای نقش قضاوت برای برقراری مصالحه، راهنمایی ایل در مسیر کوچ و دفاع از ایل در مقابل تجاوز دیگر ایلات از مهم ترین مسئولیت ها و وظایف ایلخان بختیاری در قبال ایل خود بود.(بیشوب، 1375: 130)
ایل بیگ
بعد از ایلخانان و در مقامی پائین تر از او ایل بیگ قرار داشت که در واقع معاون یا دستیار ایلخان بود رهبران و روسای طوایف بختیاری قبل از اینکه از جانب دولت ها و سلاطین به لقب و مقام خانی مفتخر شوند با لقب و عنوان بیگ خوانده می شدند.(اوژن بختیاری ،1346: ج1،17)
ایل بیگ یعنی بزرگ ایل که امور داخلی ایل از قبیل جمع آوری مالیات،کارهای اداری، تنظیم امور املاک تجهیز قوا و سرپرستی طوایف مختلف را برعهده داشت، معمولاً ایل بیگ از بین نزدیکان ایلخان انتخاب می شد ، از نظرمقام سیاسی و تصمیمات فردی پس از ایلخان قرار داشتند.(صفی نژاد ،1381: 162)
کلانـــتران بختیاری درهرم قدرت طبقات جامعه بختیاری که خان حاکم مطلق وفرمانروای مستبد منطقه بود بعد از خوانین ، کلانتران بختیاری قرار داشتند که دارای قدرت ایلی بودند،این طبقه همواره درایل زندگی می کردند وپیوند بیشتری با مردم داشتند ودارای احترام وشخصیت بودند به دلیل اینکه مردم بختیاری به وضوح می دیدند که این طبقه درعزا و شادی دوش به دوش آنان هستند وریشه در ایل داشتند واگر خوانین بختیاری قدرتی درمنطقه کسب می کردند در سایه قدرت و پیوند با این افراد بود.
کلانتران بختیاری از طرف خوانین بزرگ مستقیماً انتخاب می شدندوسمت اداره ورهبری طایفه را بر عهده داشتند.ایل بختیاری از چندین طایفه تشکیل می شد،هریک از طوایف مذکور دارای سرپرستی به نام کلانتربود که عزل ونصب او از اختیارات خان بود وخان، کلانتران را از بین نزدیکترین ومطمئن ترین افراد نسبت به خود انتخاب می نمود.کلانتر مظهرقدرت خان در طایفه بود، وافراد طایفه اطاعت او را پذیرا بودند واین اطاعت تا زمانی به قوت خود باقی بود که کلانتر به نفع طایفه خودفعال وکوشا باشد ولی اگر چنین نبود امکان تعویض کلانتر قطعی می گردید.کلانتران برای حفظ موقعیت وقدرت بیشتراغلب با ایلخان نسبت خویشاوندی به هم می زند وخان هم استقبال می کرد زیرا به قدرت وسیاست هر دو طرف تحکیم می بخشید .(صفی نژاد،1368: 83) و( کریمی ،1368: 81)
عواملی که در انتخاب کلانتران از طرف خوانین در نظرگرفته می شد عبارت بودنداز: سابقه و اصل و نسب خانوادگی سن،بنیه مالی ،قدرت جسمانی،شجاعت،مهارت در تیرانداری وسوارکاری،قابلیت وقدرت تدارک افراد در جنگهای دورن ایلی وبرون ایلی،قدرت وقابلیت رهبری در حل وفصل دعاوی واختلافات موجود در طایفه وقدرت گردآوری مالیات طایفه بود.(کیاوند،1374: 97)
از برخی اسناد می توان چنین استنباط کرد که کلانتران معمولاً جزء دامداران عمدة طایفه و زمین داران به شمار می آمدندوامکانات مالی قابل ملاحظه ای داشتند واز مالیاتی که از هر طایفه گرفته می شد سهمی از طرف خوانین به آن ها پرداخت می شد.(سندشماره1) و(نیکزاد امیرحسینی ،1354: 360)
در پاره ای از موارد با احکامی از کلانتران بختیاری مواجه می شویم که این احکام نه از طرف خوانین بختیاری بلکه مستقیماً از طرف پادشاهان صادرشده است.( اسناد شماره 1و2)
بعدازسال 1304ﻫ ش به دنبال تحولات سیاسی که صورت گرفت- به قدرت رسیدن رضاخان_ وتغییراتی که در نظام سلسله مراتبی کهن صورت گرفت ،خوانین مجبور به اقامت در شهرهای بزرگ شدند،کلانتران در آن زمان هم نقش خوانین بزرگ وهم کلانتر را بعهده گرفتندو به عنوان حلقه میانی هرم ایلی نه تنها باقی ماندند بلکه قدرت و نفوذ آن ها نیز نفوت گردید.(دیگار،1369: 32) کلانتران دیگر به پیشنهاد کدخدایان تیره های یک طایفه و با حکم فرماندار نظامی منصوب می شدند و برای حل وفصل دعاوی طایفه با مأموران دولتی همکاری می کردند.معیار انتخاب کلانتر در این دوره عبارت بود از:استعداد ایجاد رابطه با مقامات دولتی ،داشتن قدرت کلام بیشتر وآگاهانه تردر برخورد با مقامات دولتی ،واینکه فعال ترین وثروتمندترین عضو طایفه باشند .(خسروی،بی تا: 91)
کــدخدایان بختیاری درهرم طبقاتی بختیاری ها بعد از کلانتران کدخدایان قرارداشتند که از سوی کلانتران وبا موافقت و تأیید خوانین و با حکم رسمی برگزیده می شدند.از احکام کدخدایی می توان چنین برداشت کرد که کلانتران فرد یا افرادی را به عنوان کدخدا به ایل بیگ معرفی می کردند و ایل بیگی حکم کدخدایی آن فرد را صادر می کرد.(سند شماره 3)در برخی مواقع به صورت همزمان دو نفر به عنوان کد خدا انتخاب می گردیدند.(اسناد شماره 4و5) اگرچه کدخدایان ابتدا از طرف کلانتران و خوانین منصوب می شدند اما اغلب پس از مرگ کدخدایی مقام او به صورت ارثی به پسر بزرگش محول می گردید. (بیشوب،1375: 130)و( دالمانی،1378: 72)
و کدخدایان نیز با مردم زندگی می کردند ومستقیماً با افراد طایفه وتیره تماس داشتند وکارهای مردم را فیصله می دادند ودر جمع آوری مالیات وسایر عوارض نقش بسزا داشتند.از جمله وظایف و اختیارات کدخدا مجازات افراد خلافکار بود که در احکام کدخدایی به این موضوع اشاره می شده است.(سند شماره 6) گاهی کدخدایان برای انجام امورات طایفه مستقیماً ازطرف خان منصوب می شدند ودر صورت عدم رضایت عزل می گردیدند. (مکین روز،1373: 112)
از آن جا که هر کلانتر سرپرستی چندین تیره وابسته به طایفه خود را به عهده داشت و سرپرست هرتیره را به نام کدخدا می شناختند که مستقیماً کدخدایان در ارتباط با کلانتر بودند واز آن جا که هرتیره شامل چندین تشبود وبر هرتش ریش سفیدی حکم می راند بنابراین ریش سفیدان چندی در قلمرو فرماندهی کد خدا قرار می گرفتند.
رهنمودهایی که کلانتر به کدخدایان می داد با پشتوانه قدرت کلانتر اجرا می گردید وبه هنگام اجرا افراد تیره مجبور به تمکین از او بودند چون نیاز به حمایت کدخدا وکلانتر را حس می کردندو می دانستند کدخدا رابطة بین کلانتر وریش سفیدان تیره ها است .
کدخدا ضمن اینکه نماینده کلانتر ومورد تأیید او نیز می بود، می بایستی مورد اعتماد اعضاء تیره نیز باشد ازاین رو کلانتران سعی می کردند به کدخدائی صحه گذارند که بیشتر مورد اعتماد مردم باشد چون رضایت افراد پشتوانه قدرت کدخدا محسوب می گشت ودر واقع این مردم بودند که ابتدا برای کدخدائی فردی اظهار علاقه می کردند سپس کلانتران به آن رسمیت می بخشیدند وخان بدان صحه می گذارد.
کدخدا سعی می کرد تا در تیره دودستگی ونارضایتی ایجاد نگردد زیرا درصورت بروز چنین پیشامدی از قدرت کدخدا کاسته می گردید وتصمیماتش با موفقیت روبرو نمی شد. (پیمان،1351: 170و172)
منصب کدخدایی در دوره پهلوی اول برخلاف ادوار کهن به عنوان منصبی اداری تعریف گردید و با هویت و موقعیت سابق آن قابل مقایسه نبود به عبارت دیگر کدخدایان دوره ی پهلوی با کدخدایان دوره ی قاجار از نظرگاه گوناگون تفاوت داشتند.
پس از اسکان اجباری عشایر، کدخدایان طبق قانون مصوب آذر 1314از طرف مقامات دولتی انتخاب می شدند که پس از شهریور 1320وشروع مجدد کوچ هرتیره دارای دو کدخدا شده بود.(سند شماره ) یکی کدخدای قبلی ایل ودیگری کدخدایی روستایی بودند کدخدایان روستا می بایست مقیم در یکی از دهات محل مأموریت خود باشند ومقداری زمین قابل توجه را مالک باشند که این مسئله باعث می شد افراد مورد توجه خوانین برای کدخدایی صاحب زمین ورعیت گردند ودر قالب قشربندی اقتصادی جزء دامداران و یا کشاورزان مرفه به حساب آیند وجهش قشری پیدا کنند وبا وقوع انقلاب اسلامی کدخدایان عملاً از صحنه اجتماعی وسیاسی بختیاریها حذف گردیدند.
ریــش سفیدان بختیاریریش سفیدان برگزیده کدخدایان بودند واز متن تیره ها واولاد هاانتخاب می شدند وبه فعالیت کدخدایان سرعت عمل می بخشیدند همکاری وهمگامی آن ها موجب می شد که رضایت سایر عناصر فرماندهی را از سرمردم کم شود.در هریک از قشرهای تیره ها معمولاً یک نفر متشخص وکاردان دیده می شد که در حل اختلافات داخلی ویا خارجی قشر مورد مشورت قرار می گرفت ،این قشر هم در زمان خوانین وهم پس از حذف خوانین وجود داشتند.(خسروی،بی تا: 92)
سرپرست هرتش یا اولاد که شامل چند خانواده خویشاوندبودند ریش سفید نامیده می شد ونام چنین فردی برتشنیز اطلاق می گردید.امور داخلی هرتشتوسط ریش سفیدان همان تشانجام می گرفت وچون تمامی اعضاء تشخویشاوند بودند ودر جمع خویشاوندی ،بزرگتر فامیل ریش سفید ریاست تش را به عهده می گرفت واز نزدیک از رویدادهای روزانه تشآگاه بود .
ریش سفیدان در امور خارجی تشفعالیتی نداشتند واین امور به عهده کدخدابود که نماینده کلانتر محسوب می گشت و دستورات کلانتر توسط کدخدایان به ریش سفیدان تش ها ابــلاغ می گردید.
در طوایف بختیاری هرتیره به چند تشتقسیم می گردد، تش واحدی است ذهنی چون در یک لحظه زمانی شاخه های مختلف آن که به اولاد شهرت دارند قابل رویت نیستند.سرپرستی هرتش را فرد کاردان و سرزبان داری از همان تش به عهده دارد که به ریش سفیدمشهور بود ،معمولاً ریش سفیدان افراد پخته وکاردانی بودند که از طرفی رتق وفتق امور اجتماعی تش به عهده آن ها بود واز طرف دیگر رابطی بین کدخدایان وکلانتران واجرای امورسیاسی تش بودند.
خانواده های یک تش همه با هم خویشاوند نزدیک ودارای نیای مشترک نیز می باشد ودر واقع تش مرز گروه خویشاوندی نزدیک است .در صورت بروز اتفاقی برای یکی از اعضاء تش، بسرعت خبر آن در واحدهای کوچکتر تش(اولاد)پخش شده وریش سفیدان واعضاء فعال به اجرای وظایف محوله همت می گمارند. (پوربختیار،1387: 125-124)
پس از ظهور رضاشاه و اسکان عشایر خوانین بختیاری تضعیف و سرکوب شدند و عشایر بختیاری جذب زندگی شهری وروستایی شدند و مقامات ایلی جامعه بختیاری از بین رفت ، در میان ریش سفیدان دگرگونی به این شدت نبود، اگرچه از احترام و ارزش آن ها در زندگی جدید بختیاری ها کاسته شد اما آن ها هم چنان از اندک احترامی برخوردار بوده و حتی تاکنون نقش و اعتبار خود را به طور کامل از دست نداده اند.
طبقات پایین هرم جامعه بختیاری
بدنه ی اصلی هرم بختیاری از عشایر ساده تشکیل می شد که همه مسئولیت پرداخت ها ودادن سوار جنگی به دوش آنان استوار بود ودر حقیقت ستون اصلی این هرم بودندکه همه این بارها اجزاء دیگر را به دوش می کشیدند.
طبقه دیگری در ایل وجود داشت که از نظرکلی دارای ارزش کمتری بودند وآنان در قاعده هرم قرار داشتندکه کاسب ها ،نوازندگان کلاه مالها ونمد مالها وسازندگان ابزاردستی(غربتی ها) بودند.
بخش مشاغل اجتماعی نه تنها به دلیل اقتصادی آن بلکه به دلیل موقعیتی که در برابرایل داشت در خور توجه ویژه ای بود اگرچه شغل کشاورزی و داد و ستد به هیچ وجه در بختیاری ها نفرتی تولید نمی کرد و موجب تحقیر نمی شد برعکس سایر اعمال فنی وساختنی (غیرازبافندگی)برایشان چنین حالتی داشت ،این فنون ضعیف ترین بخش را در فرهنگ بختیاری تشکیل می داد بعضی از این فنون مثل تخت کشی،گیوه کشی،نمدمالی وآهنگری کلاً در فعالیت های کوچ نشینان وجود نداشت وانجام دادن این امور به صنعت گران متخصص در آن ها واگذار می شده است ،که در بختیاری از آن ها با واژة کلی غربتی یاد می شد که به معنی بیگانه ازایل می باشد ،باوجود تخصص ویژه آن ها در این فنون وانحصاری بود نشان،بختیاری ها آن ها را به شدت حقیر می شمارند.(دیگار،1369: 42و43)
در بین طوایف عده ای از سادات متنفذ وجود داشتند که در دهات و روستا ها زندگی می کردندوزمین های مزرعی را کشت وکار می نمودندودر کنار هرروستا هم برای تقدس ونزدیکی به خدا یک امام زاده به چشم می خورد سادات تمام سکنه به خصوص طوایفی را که به غارت وراهزنی اشتغال داشتند به زهد وتقوی فرا می خواندند وروی هم رفته با تمام طوایف حسنه ای داشته اند.
این گروه های شغلی که در پایین هرم جامعه بختیاری قرار داشتند در ساختار قدرت سیاسی نقش قابل توجهی ایفا نمی کردند و طبقات بالای جامعه بختیاری با آن ها وصلت نداشتند و ازدواج آنان نیز درون گروهی بود و از جایگاه اجتماعی خاصی برخوردار نبودند اما با دگرگونی های که در ساختار اجتماعی سیاسی بختیاری ها صورت گرفت جایگاه این گروه ها نیز دچار تغییر شد و امروزه از نظر اجتماعی موقعیت بهتری پیدا کرده اند.
نتیجه جامعه بختیاری به علت ساختار ایلی و عشایری آن که مبتنی بر زندگی به شیوه کوچ نشینی بود، وحدت و انسجام و روش خاصی را می طلبیدند، این انسجام نیز تنها با داشتن رهبر یا یک نظام رهبری که معتقد به وحدت و هماهنگی باشد، میسر بود. عبور از مناطق و کوهستان های صعب العبور ، گذر از رودخانه های خروشان و مواج، احتمال درگیری میان طوایف و تیره های بختیاری بر سر عبور از ایل راه ها با استفاده از چراگاه ها و امکان درگیری با دیگر ایلات هم جوار، وجود رهبری را در میان بختیاری ها ضروری و لازم می گردانید.
علاوه بر این نیازاجتماعی و امنیتی، عواملی هم چون هم خونی ، پیوند سببی،هم جواری و هم پیمانی میان آنان پیوند را عمیق تر می نمود و گرایش آنان را به برقراری امنیت و نظم جامعه عشایری بیشتر می نمود، لذا کسی در رأس هرم قدرت قرار می گرفت که به این نیاز حیاتی آنان نیاز به امنیت- بتوانند پاسخ دهد.
قدرت در ایل بختیاری از سطوح و لایه های مختلفی تشکیل می شد. وایل از اتحاد طوایف مختلف شکل می گرفت خوانین به عنوان رهبران طوایف سعی می کردند تا رهبری ایل را در دست بگیرند و در این راه از تمامی ابزارها و حربه ها بهره می بردند . خوانین قدرت و اعتبار خود را از طریق شرف خونی و یا نسبی و یا از طریق نسان دادن لیاقت و شجاعت به دست می آوردند.
اگرچه سلسله مراتب قدرت در ایل بختیاری دچار تغییر و تحول گردیده است اما همواره در راس ایل، ایلخان جای داشت و بعد از او کلانتران ، کدخدایان ، ریش سفیدان و معتمدان محلی قرار می گرفتند. که شیوه انتخاب آنان بر اساس ضابطه یا قانون خاصی نبود.
اعمال قدرت خوانین و سران در ایل بختیاری به شیوه های گوناگونی صورت می گرفت، که مهم ترین ویژگی آن وحدت قبیله ای و قومی و تکیه بر سنت های ایلی بود.
دورشدن بختیاری ها از فرهنگ سنتی، جدا شدن خوانین از ایل ، مجازات برخی از خوانین و روسای ایل، باعث کاهش قدرت خوانین و اضمحلال نظام خانی در ایل بختیاری گردید اگرچه اسکان اجباری آنان در دوره رضاشاه و اصلاحات ارضی و ملی کردن مراتع در دوران محمدرضاشاه ، و بعضاً خودکامگی و استبداد برخی از خوانین نیز در کاهش قدرت آنان نمی توان نادیده انگاشت.
در مقایسه با گذشته هرم قدرت دستخوش تغییراتی گردید.خوانین ایل بختیاری که ریاست ایل بختیاری را بر عهده داشتند ،جایگاه خود را ازدست دادند و نفوذ آنان محدود و بسیار کاسته شد .ولی روسای طوایف وتیره ها و اولادها همچنان از نفوذ فراوانی برخودارند هرچه به رده های اجتماعی پایین تر نزدیک شویم روساء وافراد برجسته از نفوذ واحترام بیشتری برخوردار هستند.عامل اصلی حفظ و بقاء کلانترهاوریش سفیدان ونفوذ آنان،پیوندخونی واحساس همبستگی شدید آنان با اعضاء طوایف وتیره ها می باشد .روابط عاطفی وفامیلی با اعضاء طوایف وتیره ها ،نفوذ در سازمان اداری ،جایگاه محلی ومتمول بودن اغلب آنان ، پایگاه وموقعیت اجتماعی آنان را قوت می بخشید .
دگرگونی قدرت در ساخت اجتماعی بختیاری ها پیامدهایسیاسی ،اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیقابل ملاحظه ی به دنبال داشت.گذار از شیوه زندگی کوچ نشینی به یکجانشینی و شهرنشینی، کاهش وحدت قبیله ای ،کم رنگ شدن عصبیت های قومی و نظام خویشاوندی پدرتباری، سست شدن سنت ها و رسوم گذشته و گرایش به نوگرایی و تجدد از پیامدهای دگرگونی در ساخت اجتماعی بختیاری ها بود.
در بعد سیاسی حاکمیت مطلق خوانین پایان یافت و خوانین و روساء در شکل مصلحان اجتماعی و دلسوزان قوم ظاهر شدند و اتکاء طوایف و قبایل به سران و روساء از بین رفت و نظام خویشاوند سالاری جای خود را به حاکمیت دولت مرکزی داد.
از نظر اقتصادی با رویکرد بختیاری ها به یکجانشینی از اتکاء آنان به اقتصاد معیشتی و دامپروری کاسته شد و وابستگی زندگی آنان به مراتع و چراگاه کاهش یافت و با ورود به شهرها به مشاغل خدماتی و صنعتی روی آوردند. برچسبها:ایل بختیاری,بختیاری,فرهنگ بختیاری,ساختار سیاسی و اجتماعی بختیاری,جامعه بختیاری