کتاب بچه‌های زرنگ نوشتۀ جوزفین فینی، ترجمۀ آذر علایی

دسته بندی محصول:  کتاب


تماس جهت قیمت

حداقل سفارش: 1       ناموجود

داستان دو کودک انگلیسی عاشق فوتبال است که ماجراهای جذاب دارند. این‌ داستان‌ آغازی‌ خوش‌ دارد. رویای‌ «گرمی‌ مک‌ناب‌» و دوستش‌ «رابرت‌» به‌ حقیقت‌ پیوست
کتاب بچههای زرنگ نوشتۀ جوزفین فینی، ترجمۀ آذر علایی The holy terrors این داستان آغازی خوش دارد. رویای گرمی مکناب و دوستش رابرت به حقیقت پیوست، نقشۀ آنها اجرا شد، بخت و اقبال به آنها روی آورد. رابرت گفت: دُرسته. اونهایی که دنبال پدر میگشتند، یک پدر پیدا کردند! گری گفت: بله، دُرسته. دو دوست خوب و صمیمی که در اتاق رابرت نشسته بودند، گفتند: ما یک پدر پیدا کردیم. رابرت پرسید: توی کارتپستال چی نوشته شده؟ گری، کارت را آهسته و تُند خواند: برنادت و یوجین به آگاهی تمام دوستان میرسانند؛ روز جمعه هفت سپتامبر در شهر زیبای رُم، دوباره با هم ازدواج میکنند. گری خلاصۀ ماجرا را در فهرستی این گونه نوشت: 1ـ پدر و مادر گری از هم جدا شدهاند. 2ـ پدر گری میخواهد با خانم کارن ازدواج کند. 3ـ گری از خانمکارن خیلی بدش میآید. 4ـ گری نگران است تا مبادا مادرش شوهری برگزیند که گری از او بدش بیاید. برای همین گری و رابرت به فکرکشیدن نقشهای اُفتادند. 5ـ گری و رابرت میخواهند برای مادر گری، شوهر پیدا کنند. 6ـ مادربزرگ رابرت پیشنهادهایی به گری و رابرت داد تا آنها بتوانند برای مادر گری، شوهر پیدا کنند. 7ـ گری و رابرت، نخست به فکر آقای دویل، معلّم خود اُفتادند. او همسر نداشت و عاشق فوتبال بود. به نظر میرسید آقای دویل، از مادر گری خوشش بیاید، پس او همسر خوبی به شمار میآمد. 8ـ نقشۀ گری و رابرت، دربارۀ آقای دویل اجرا نشد. پس آنها به فکر دو مرد دیگر اُفتادند. 9ـ نفر اول را به کُمک یک آژانس پیدا کردند. 10ـ نفر دوم، یک بازیکن فوتبال سرشناس، ولی بد قدم بود. رابرت خیلی کنجکاو شده بود بیشتر بداند ولی گری دربارۀ او چیزی نگفت. 11ـ سرانجام، رابطۀپدر گری با خانم کارن به هم خورد، چون پدر جای دیگری برای رفتن نداشت، ناچار دوباره به خانه بازگشت. 12ـ گری، نخست با بازگشت پدر به خانه مُشکل داشت اما پس از مدتی، دوباره مانند یک خانواده در کنار یکدیگر بودند؛ ازدواج مجدد پدر و مادر گری در رُم آغازی خوش بود. گری و رابرت دو دوست صمیمی و هم کلاسی هستند. مدتی است که پدر و مادر گری از هم جدا شده اند. گری بسیار افسرده و ناراحت است. او از این که می بـیند مادرش مجـبور است تمام بار زندگی را تنهایی به دوش بکشد و کاری از دست او برنمی آید کلافه است. رابرت و گری برای کمک به برنادت، مادرگری به دنبال شوهری برای او و پدری برای گری هستند. در این کار مادر بزرگ رابرت هم به آن ها کمک می کند. غافل از این که پدر گری برگشته و ...